12 آذر 1403

برگ کاه ام پیش تو ای تند باد …

معرفی کتاب های “رفتار” و “محتوم

نوع بشر با دو نوع شناخته شده از محدودیت های اساسی در رفتار خود مواجه است. طبعا، انواع دیگری از محدودیت ها نیز ممکن است وجود داشته باشند که در حال حاضر در حوزه شناخت علوم بشری نبوده اند. این دو محدودیت عبارتند از محدودیت های فیزیکی، و جبر زیستی.

جبر فیزیکی
محدودیت ها و جبر فیزیکی عبارت است از مجموعه عوامل تاثیر گذار خارج از دایره زیستی و تکاملی انسان بوده که در کل عالم هستی و حیات ساری و جاری می باشد. این محدودیت بدان معناست که ما تحت اجبار قوانین تغییر ناپذیر جهان هستیم و هیچگاه نمی توانیم خارج از آن عمل کنیم و یا ویژگی های ما نمی توانند فرای ماده و قوانین حاکم بر آن تکامل یافته و رفتار نمایند. ما در محدوده قوانینی مانند جاذبه، ترمودینامیک، قانون میدان ها، مکانیک کوانتوم، قوانین پیچیدگی و محصور بودن در بعدهای تعریف شده در فیزیک (طول، عرض، ارتفاع و زمان) و مانند آنها امکان فعالیت داریم و عملا هر کدام از این قوانین حاکم بر هستی دامنه و حدودی از رفتار را برای انسان تعیین می کنند که خارج از آن امکان ندارد. البته قاعده‌ی علت و معلولی را نیز نباید نادیده انگاشت اما با این توضیح که این قاعده هیچگاه به صورت خطی عمل نمی کند بلکه آن را باید به صورت یک شبکه بزرگ از مجموعه علت ها و معلول‌ها در نظر گرفت بدین معنی که با حذف برخی از علت های وقوع یک پدیده یا رفتار، ممکن است آن رفتار یا پدیده (معلول) باز هم اتفاق بیافتد‌. مثلا اگر آن سیارک در تاریخ تکامل منظومه شمسی به زمین برخورد نمی‌کرد آیا فرصتی برای وجود و عرض اندام پستانداران و انسان به وجود نمی آمد و ما امروز در اینجا نبودیم؟ پاسخ منفی است و باید گفت درغیاب برخورد آن سیارک نیز ممکن بود سایر عوامل می توانستند در پیدایش و تکامل حیات بر روی کره زمین نقش داشته و آن را ایجاد کنند. بنابراین بر اساس پیچیدگی و شبکه ای بودن قوانین علت و معلولی حاکم در جهان، همواره درصد ناچیزی از احتمال را برای وقوع پدیده ها و رفتارها در خارج از علل شناخته شده باید کنار گذاشت. ما دانای کل نیستیم و اطلاعات کافی برای پیش بینی تمام عوامل موثر در ظهور و وقوع رفتارها و وقایع را نداریم و محدودیت ها و جبر فیزیکی از طریق بسیار (و البته ناشناخته) در رخدادها تاثیر نمایند.

 

 

جبر زیستی
جبر زیستی شامل مجموعه عوامل تعیین کننده و اثرگذار در رفتارها و فعالیت های انسان می باشد که محصول دوران طولانی تکامل زیستی در کره زمین می باشند و بطور کلی با سه منشا متفاوت قابل طبقه بندی هستند:

 

 

۱. مغز انسان: بخش قابل توجهی از عصب شناسان مدرن و فیلسوفان دنیای جدید به اراده آزاد در انسان باور ندارند. وقتی تصمیمی برای انجام کاری توسط مغز گرفته می شود، طبق پژوهش های نوروساینس در واقع این تصمیم از چند ثانیه قبل در مغز اتخاذ شده و ما پس از رخ دادن آن صرفا به آن آگاه می شویم و این آگاهی منجر به یک نوع “توهم اراده آزاد در اخذ آن تصمیم” در انسان می گردد که واقعیتی در آن وجود ندارد. در حقیقت، “آگاهی” از تصمیمات و رفتارهای خود یک محصول بی ارزش و بلااستفاده ای است که پس از تصمیمات و رفتارهای خود بدست می آوریم که طبق پژوهش های جدید در علوم اعصاب فقدان آن نیز اصولا تاثیری در وقوع آن تصمیمات و رفتارها نخواهد داشت. در واقع وقتی تصمیمات (و سپس رفتارها) در مغز اتخاذ می شوند، ما پس از آن صرفا به آنها آگاهی پیدا می کنیم. البته در این زمینه هنوز و همچنان بحث های فروانی میان دانشمندان وجود دارد.

 

 

۲. ژن ها: آنچه تاکنون شناخته شده است، مجموعه ژنوم انسان شامل حدود ۲۰,۰۰۰ ژن می‌باشد که تمام خصوصیت ها، زمینه بیماری ها و منشا رفتارهای ما روی آن ژن ها مستقر می باشند که از طرف والدین زیستی به ما به وراثت رسیده اند. به عبارت دیگر هیچکس به صورت یک لوح سفید به دنیا نمی‌آید بلکه طبیعت طبق قوانین تکامل زیستی و در طی میلیون ها سال، از قبل اطلاعاتی در قالب مجموعه ژنوم در درون ما مستقر کرده است که منشا ظهور و بروز خصوصیت ها، زمینه بیماری ها و رفتارهای ما می باشد.

 

 

۳. محیط: ممکن است مجموعه عوامل محیطی (شامل محیط اجتماعی، فرهنگی، زیستی، اقتصادی، روانی، سیاسی و غیره) باعث فعال و یا غیر فعال شدن برخی ژن ها شوند که این نیز به نوبه خود منجر به رخداد تصمیمات و رفتارهای متعاقب آن می گردد. این پدیده را امروزه در علوم زیستی و پزشکی تحت عنوان “اپی‌ژنتیک” می نامند. بر اساس پژوهش های فروان، اپی‌ژنتیک بر روی خصوصیت ها، زمینه بیماری ها و رفتارهای ما تاثیر می گذارد که نهایتا باعث می گردد هر فردی با توجه به شرایط زندگی و محیط خود دارای یک اپی‌ژنتیک منحصر بفرد گردد و بعبارت دیگر سطحی از جبر محیطی را در قالب اپی‌ژنتیک خود تجربه نماید.

 

*****

البته باید در نظر داشت گواینکه در نظر گرفتن مجموعه عوامل فوق ما را متقاعد می کند که انسان در حقیقت یک ماشین زیستی مجبور می باشد که دایره تصمیمات، رفتارها و فعالیت های او در محدوده قوانین فیزیکی و زیستی تعریف شده اند و خارج از آن ناممکن است، اما از طرفی نیز همه اینها بستگی دارد به اینکه از پشت چه عینکی رفتارها، وقایع و رخدادهای جهان را بررسی و مشاهده می کنیم. ما نباید مقیاس های مختلف را با هم مخلوط کنیم چرا که هر معنا و مفهوم، و پدیده‌ای در یک مقیاسی درست است و اگر عینک (و مقیاس) خود را عوض کنیم و با اندازه‌‌ای متفاوت آن را بررسی کنیم، آن مفهوم و پدیده ویژگی‌های خود را از دست می دهد و دیگر آن چیزی نیست که ما قبلا با مقیاس قبلی می‌شناختیم و آنقدر کوچک می شود که از معنای اولیه خود می‌افتد یا آنقدر بزرگ که معنا و تعریف متفاوتی پیدا می کند. از اینرو باید توجه داشت که هر چیزی در یک محدوه خاصی تعریف و معنای خودش را حفظ میکند و از یک جایی به بعد، دیگر آن چیزی که ما می شناختیم، نیست، بلکه یک مفهوم تعریف و یا ویژگی‌های جدیدی کسب میکند که کاملا با قبلی متقاوت است. مثلا زمانی که بخش کوچکی از پوست دست خود را با یک میکروسکوپ مجهز نگاه کنیم آنچه دیده می شود هیچ شباهتی به پوست در نگاه معمولی نخواهد داشت بلکه در واقع مانند یک جنگل انبوهی از ریز جاندارانی دیده می شود که به صورت اکوسیستم در آنجا زندگی و فعالیت می کنند. به عنوان یک مثال دیگر، اگر چنانچه از یک سفینه فضایی به کره زمین نگاه کنیم یک نگرش کاملا متفاوتی از آنچه بر روی زمین آن را حس می کنیم خواهیم داشت. بنابراین زاویه دید و محدویت توانایی های انسان در مشاهده پدیده ها و رخدادها (طبق قوانین جبری فیزیکی و زیستی)، چگونگی تعریف و مفهوم آن پدیده ها را تعیین می کند. این تفاوت ها خصوصا میان اندازه ها و کمیت های کوانتومی و غیرکوانتومی رخ میدهد که البته مرز دقیقی نیز هم بین آنها نیست و همه پدیده ها و رخدادها ممکن است مانند طیف پیوسته عمل کنند.

برگ کاه ام پیش تو ای تند باد
من چه دانم که کجا خواهم فتاد

برای اطلاع و بحث بیشتر در این زمینه، کتاب های “رفتار” و “محتوم” مفید هستند.